شعرکده

اشعاری که الزام به ذکرنام شاعرنبوده ازاینجانب است

شعرکده

اشعاری که الزام به ذکرنام شاعرنبوده ازاینجانب است

شعرکده

عمری کـه بـه یـک پلـک زدن می گـذرد

بنگــرکــه چگونه بـاسـر آ ید بـه جهــان

ایــن طفل ِعجــول ازکجــــا می دانـد!؟

یک ســنگ مزار ،می شود نــام ونشان

این آمــــدو شد تکـامل یک نطفـه است

از جبــرو حسـابـان ِخـدا شـد ایـن سـان

روحی که دمیده شد به جسم ِمن و او

پــرواز کنـــد بـــه سـوی ِ نــوری پنهــان

شــاید هـدف ازمردن مــا ایــن بــاشــد

گوئیم چـــه کــــردیم بــه این عمر ِگران

روحی کــه ز تــن بـُرید و اصلش را دیــد

بـــا این تــن ِ خــــاک خفتــه دارد پیمــان

گـــــویـدکــــه رفیق، هیچ میدانی کــه

چون ریشه دوانده ست درانسان نسیان

کــآن روز سِـرشتنــد زگِـل جسـمت را ؟

گفتنــد؟ تنت خــــاک شود گـورستـان!

این خشت و گِل از توست که درکوزه گری

تبد یــل شده بـه جــام ِمِـی یـــا گلدان

دراین کــــه چـــــرا جام ،تـویی گلدان او

رازیست کــه آن را نَتَــوان کــرد، بیــــان

یک متــر ازاین زمین فقط مال ِتــو شد

ازحرص وطمع ،چرا چنین کـَنـدی جــان؟

روشنتـرازایـن ،چگونـه می بـایـد گفت

پــایــان ِجهــان گــدا وُ شاهش یکسان


دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ اسفند ۹۷، ۰۰:۴۰ - آدم
    عالی

معشوق نانجیب

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۱۲ ق.ظ


چند یست کـــه احســـاس عجیبــی دارم


دل در قفــس  ِعشـــق ِنجیـبـــــــی دارم


صیـــــاد نکــــرد آب و دانـَـش بـــــدهـد


معشــوق  ِ عجیب  نــا نجیبــــــی دارم


 


گـر دانــه ی ارزنـی بــه دستش میـداد !


یک قطره بـه حال وروز ِمستش میـداد !


 


درایـن غزل از سوگ کجـا حــــرفی بود !!


  ازگــرمی ِعشق این دلـــم بـــرفی بـود !؟


 


بـرسنگ مزار ِاو بـه یک خـط  ِخـــوشی


دادم بنـــویسند کـــه عـاشـق شدو مُـــرد


خطـاط چنین نوشت ایـن خفتـه بـه خاک


تن را به هـوای عشـق ِخود خاک سپُرد


 


ایـن بـــود تمــام  ِقصه ی عشـق ِدلـــم


یک کـاغـذ  ِبـــاطله است دیگـر سِجِلـم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۹
mostafa yeganeh

نظرات  (۲)

درود استادم....


معشــوق  ِ عجیب  نــا نجیبــــــی دارم


 می خوانم و لذت برده می اموزم...
بهاری بمانید  بزرگمرد ادب....

من انگاری شما را می شناسم

من این مهر و  صفا را می شناسم

 

نگاهت با نگاهم آشنا بود

نگاه آشنا را می شناسم

 

کلامت از همه دل می رباید

کلام دلربا را می شناسم

 

صدای تو سروشی  آسمانیست

من البته صدا را می شناسم

 

نوار قلب تو لبریز مهرست

نوار قلب ها را میشناسم

 

نگاهت ادعای عشق میکرد

من آن پر مدعا را می شناسم

 

دل ازآهن نمودم باز بردی

من این آهن ربا را می شناسم

 

خدا درچشمهایت موج می زد

من از چشمت خدا را می شناسم

 

=====



درود استادم....


معشــوق  ِ عجیب  نــا نجیبــــــی دارم


 می خوانم و لذت برده می اموزم...
بهاری بمانید  بزرگمرد ادب....

من انگاری شما را می شناسم

من این مهر و  صفا را می شناسم

 

نگاهت با نگاهم آشنا بود

نگاه آشنا را می شناسم

 

کلامت از همه دل می رباید

کلام دلربا را می شناسم

 

صدای تو سروشی  آسمانیست

من البته صدا را می شناسم

 

نوار قلب تو لبریز مهرست

نوار قلب ها را میشناسم

 

نگاهت ادعای عشق میکرد

من آن پر مدعا را می شناسم

 

دل ازآهن نمودم باز بردی

من این آهن ربا را می شناسم

 

خدا درچشمهایت موج می زد

من از چشمت خدا را می شناسم

 

=====



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی